به گزارش سلامت نیوز به نقل از پیام ما، فرایند اپیزودیک انتخاب رئیس سازمان منابعطبیعی کشور پس از معرفی دهها چهره ناشناس در حوزه منابع طبیعی وارد هفته جدید شد. بیش از دو ماه پیش وزیر جهاد در دولت پزشکیان معرفی شد و بلافاصله تغییرات در بدنه وزارت با چندین انتصاب در آغاز شد. اما تاکنون سرنوشت اداره سازمان منابعطبیعی کشور که بیش از ۸۰ درصد اراضی کشور را مدیریت میکند، مشخص نیست و اندک اطلاعات بیرونآمده از اتاق فکر و «درهای بسته» معروف این روزهای رسانه منجر به گمانهزنیهای متعدد در این ارتباط شده است. در آخرین خبرها گمانهزنیهایی برای انتخاب یکی از مدیران میانی وزارت جهاد با تخصص غیرمرتبط برای سازمان در میان بود که با واکنش کنشگران و متخصصان امر مواجه شد. اما مسئول اداره تشکیلات منابعطبیعی چه ویژگیهای تخصصی را نیاز دارد؟
چرا یک متخصص در حوزه مدیریت کشاورزی نمیتواند در مدیریت منابعطبیعی کارآمد باشد؟ دراینباره به چند نکته مؤثر در تعیین سیاستها و رویکردهای مدیریتی اشاره میشود.
۱. نخست اینکه رویکرد مدیریت در عرصههای طبیعی بهشدت دور از رویکرد مصرفگرایانه «کاشت، داشت و برداشت» است. در مدیریت عرصههای طبیعی حفظ طبیعت ارج بر بهرهمندی از طبیعت است و درعینحال، حفاظت از طبیعت پیششرط انتفاع انسان از طبیعت است. بر این اساس است که واژه توسعه پایدار برای نخستینبار در مدیریت جنگلها مطرح میشود و یا واژگان پرتکرار و با محتوایی نظیر تنوعزیستی، حفظ آب و خاک بهعنوان سرمایههای اولیه در منابع طبیعی قدمتی بهمراتب دیرینه در بین متخصصان منابع طبیعی دارد.
بااینحال، اگرچه با بروز رویکردهای دهههای اخیر مانند کشاورزی ارگانیک یا اکولوژیک، تغییر در نگرشها مشاهده میشود، اما کماکان تأمین امنیت غذایی در حوزه کشاورزی برپایه مدیریت متمرکز و برپایه بازار مصرف است. بر همین اساس است که اولویت وزارت جهاد بهدرستی تأمین مثلاً نهادههای دام و طیور است تا حفاظت از گونههای باارزش درختی در ناحیه هیرکانی. بر همین اساس است که آب و خاک که نخستین وظیفه سازمان منابعطبیعی حفاظت از آنها است، در یک نگاه مصرفگرایانه و محصولمحور بهعنوان نهاده تولید در رویکرد جهادکشاورزی لحاظ میشوند.
باتوجهبه اثرات عوامل مخرب محیطزیستی در مقیاس منطقهای بسیاری از اقدامات در حوزه منابعطبیعی از جنبههای بینالمللی دارای اهمیت است و باید مدیریت جامعنگر و آگاه با حقوق بینالملل در حوزه محیطزیست بر آن حاکم شود۲. مقیاس زمان و مکان در مدیریت عرصههای طبیعی و کشاورزی بهشدت متفاوت است. از نظر مکانی و زمانی دورههای دهساله و بسیار بیشتر در مدیریت عرصههای طبیعی بسیار عادی و مورد انتظار است؛ درحالیکه در عرصههای کشاورزی برنامهریزی در یک فارم کمتر از یک هکتار تا بازه زمانی کمتر از یکسال انجام میشود، در مدیریت آبخیزها به چندصد تا هزار هکتار عرصه توجه میشود و از بعد زمانی در مواردی برنامهریزیهای اجرای طرحهای احیایی بیش از یکصد سال به طول میانجامد. این همان نکتهای است که غفلت از آن موجب فشار به عرصههای طبیعی و انتظار نابجای موفقیت طرحهای منابعطبیعی در بازه چندساله را موجب میشود.
۳. برخلاف کشاورزی در عرصههای منابع طبیعی تولید توسط طبیعت انجام میشود و اولین موضوع در مدیریت این منابع باارزش حفظ منابع تولید یا ماشین تولید است. درحالیکه در عرصههای کشاورزی، بهویژه خرد، باتوجهبه سیاستهای متفاوت انتخاب محصول براساس بازار و تأمین نهاده میتوان در یک منطقه شاهد حذف یک محصول و جایگزینی آن با محصول دیگر بود. این تفکر میتواند منجر به بروز ایدههای مانند کشت زیر اشکوب در زاگرس یا واگذاری اراضی طبیعی تحتعنوان احاله مدیریت شود. نقش کمرنگ انسان و حداقل مکانیزاسیون در منابعطبیعی برخلاف مدیریت متمرکز و ماشینمحور در کشاورزی است که میتواند درصورت غفلت از آن، تصمیمات مدیریتی مخربی در عرصههای طبیعی بهدنبال داشته باشد.
۴. نکته دیگر این است که سیستمهای زراعی بهعنوان یک مجموعه انسانساخت، بسیار ساده و تا حدودی قابل پیشبینی هستند. در مقابل عرصههای طبیعی دارای بومسازگانهای پیچیده و متشکل از اجزای گوناگونی است که بدون دخالت انسان و تحتتأثیر عوامل متغیر محیطی به یک خودسازماندهی مشخصی میرسند و اغلب پیشبینی رویدادها با خطا همراه است. آگاهی از نکته منجر به برنامهریزی دینامیک در عرصههای طبیعی میشود.
درعینحال، باتوجهبه ملی شدن جنگلها و مراتع و حتی آب در ایران، سرمایهگذاری در این بخش باید براساس عامالمنفعه بودن بسیاری از خدمات تنظیمی بومسازگانهای طبیعی، از جانب دولت حمایت شود. همچنین، بازگشت سرمایه در منابع طبیعی بسیار کند است و در بلندمدت محقق میشود. نگاه صرف مبتنیبر کشاورزی و تلاش برای بازدهی سرمایه در زمان کمتر منجر به تخریب در عرصههای طبیعی خواهد شد.
نقش کمرنگ انسان و حداقل مکانیزاسیون در منابع طبیعی برخلاف مدیریت متمرکز و ماشینمحور در کشاورزی است که می تواند درصورت غفلت از آن تصمیمات مدیریتی مخربی در عرصههای طبیعی بهدنبال داشته باشد
۵. علاوهبراین، موارد متعدد دیگری نیز وجود دارند که منجر به تفاوتهای کلیدی دو رویکرد مبتنیبر کشاورزی و منابع طبیعی میشود در مدیریت منابعطبیعی تلاش برای حداقل فاصله از روند تحول طبیعی در بومسازگانها است. حداقل انحراف در مسیر جریان طبیعی آب، چرخههای بازتکثر در مراتع، تجدید حیات جنگلها از مهمترین موارد هستند. بهعبارت دیگر، بهرهبرداری از طبیعت نیز با کمترین میزان دستخوردگی انجام میپذیرد که با اصول اولیه کشاورزی که در آن دخالتهای متعدد در بستر کاشت تا استفاده از سموم و آفتکشها رایج است، همسو نیست. مورد قابل ذکر دیگر جنبههای بسیار پررنگ بینالملل در مدیریت عرصههای طبیعی است. باتوجهبه اثرات عوامل مخرب محیطزیستی در مقیاس منطقهای بسیاری از اقدامات در حوزه منابع طبیعی از جنبههای بینالمللی دارای اهمیت است و باید مدیریت جامعنگر و آگاه با حقوق بینالملل در حوزه محیطزیست بر آن حاکم شود.
در یک جمعبندی باید عنوان شود که این نوشتار کوتاه صرفاً به چند وجه از تفاوتهای مؤثر بر رویکردهای مدیریتی، سیاستگذاری و تصمیمسازی در حوزه مدیریت منابعطبیعی اشاره شد و موارد متعدد دیگری نیز میتواند مورد بحث قرار گیرد. درعینحال، باید اذعان داشت که سازمان منابعطبیعی یک سازمان فنی و تخصصی در حوزه یک حرفه مشخص است. نظیر سازمان انرژی اتمی، سازمان نقشهبرداری و یا سازمان هواشناسی که شرح وظایف کاملاً تخصصی و فنی دارند. برای مدیریت کارآمد و نیل به اهداف مدیریت پایدار در مقیاس سرزمینی ضرورت دارد مدیر مجموعه ضمن تسلط کافی بر ساختار، تکالیف قانونی و شرح وظایف سازمان متبوع از دانش فنی مناسبی برای اتخاذ تصمیمات مدیریتی برخوردار باشد. ازاینرو، از وزیر محترم جهادکشاورزی انتظار میرود با احترام بهنظر دانشگاهیان، کارکنان سازمان و کنشگران و فعالان عرصه منابع طبیعی و محیطزیست به انتخاب فردی آگاه بر اصول کلی مدیریت منابعطبیعی اقدام کنند. آینده منابع طبیعی و درنتیجه آن تعادل و پایداری در مقیاس سرزمینی بهشدت متأثر از این انتخاب خواهد بود.
نظر شما